What is your idea about this subject?

۱۳۸۹ شهریور ۲۸, یکشنبه

قابل توجه مهندسان ناظر


بنام خداوند جان آفرين                   حكيم سخن در زبان آفرين
بنام خداوند جان و خرد                  كزين برتر انديشه برنگذرد

سلام بر همه مهربانان

قابل توجه مهندسان ناظر

صدور پروانه اضافه اشكوب ( طبقه) ممنوع است

 با توجه به اينكه تصميم داشتم كه اين مهندسين تازه پروانه اشتغال گرفته و امضاء فروشان مفت قيمت را اصلاً هيچگونه راهنمايي نكنم ؛ تا از مواهب زندان و كميسيون ماده 100 و محروميتهاي قانوني در مقابل فروش ناچيز امضاهايشان ، بهره مند گردند ؛ ولي بازهم دلم نيامد و اين مطلب شايد اولين و آخرين راهنمايي باشد كه به اين دسته از همكاران مي نمايم .
عزيزان همكار شما ارزش و مقام يك مهندس راه و ساختمان و يا عمران را با فروش امضاهايتان به مفت نزد عام و خاص ، آنچنان بي مقدار كرديد كه هر فرد عامي و بيسوادي هم در اثر كوچكترين حادثه ساختماني كه اتفاق مي افتد ، فقط مهندس ناظر را مقصر مي داند و هزاران ناسزا و بد و بيرا نصيبش مي كنند . من منكر اين موضوع كه قصور مهندس ناظر در انجام وظايفش وقوع حوادث آنچناني را رقم مي زند ، نيستم ؛ بواقع مهندس ناظر بايد حضورش را در پروژه اي كه مسئوليت نظارتش را بعهده مي گيرد ؛ چنان پررنگ كند كه اينگونه اتفاقات نيفتد . يعني بايد حداقل در هر روز از مراحل اجرايي بخصوص هنگام عمليات اجرايي مهم و خطر آفرين در محل پروژه حضور داشته باشد ، ولي شما تقصير نداريد ، چون مبلغي را كه بابت اين نظارت و امضاهايتان گرفته ايد ؛ چنان ناچيز است كه فقط براي همان امضاها و گواهي محضريشان كفايت مي كند . ولي قانوناً شما مهندس ناظر مسئول تمام اتفاقات پروژه هستي ، حتي اگر كارگري در اثر قصور مالك در ايجاد مسائل ايمني ؛ خداي ناكرده بلايي سرش بيايد .
همانطور كه همه مي دانيم ،  در قانون تجارت ، وقتي چيزي ارزش زياد و يا كمي مي يابد ( گران يا ارزان مي شود ) بستگي به عرضه و تقاضا دارد . و در حال حاضر چنان مقوا بدست بيكار در اين اجتماع زياد شده ( عرضه ) كه ناچاراً برگه يا اعتبار امضايشان كاهش يافته است ( تقاضا ) . لذا با توجه به فروش امضاهايي حتي به مبلغ صد هزارتومان براي ساختماني كه ارزش ميليارد توماني دارد و براي مالك و يا سازنده سودي چند صد ميليوني دارد ؛ ارزش كار يك مهندس فقط صد هزارتومان است !!!! چه كرديد با نام مهندسي ! چقدر اين نام مقدس را نزد عام و خاص تحقير كرديد . اگر كساني مقالات قبلي مرا نخوانده اند ؛ بروند و مقاله اي را كه در اسفند ماه گذشته در را بطه با مقام و بزرگداشت روز مهندسي نوشته ام ، بخوانند تا به ميزان مقدس بودن نام مهندس ، پي ببرند . ننگمان باد كه ديگر رويمان نمي كند كه در يك جمعي بگوئيم كه ماهم مهندس باصطلاح عمران هستيم . تا اين موضوع را مثلاً در يك مهماني خانوادگي مطرح مي كنيم ؛ فوري صحبت نقل مجلس مي شود ، شاهكارهاي مهندسان برگه فروش ! آن دور دورها ، آن زماني كه نظام مهندسي وجود نداشت ! ، مهندسي نام مقدسي بود در ايران و بالاترين مقام و درآمد را در بين همه مهندسان ، مهندسان ساختمان داشتند . اي برگه فروشان ، هيچ مي دانيد چه خيانتي به اين عنوان و اين رشته كرديد . البته تقصيرات همه بگردن شمانيست ، تقصير آنهايي است كه مدتي بيش از چهار سال  شما را در يك به اصطلاح دانشگاهي در يانقوذ آباد معطل كردند تا سرگرم باشيد و بعد هم يك مقوايي بنام پايان نامه مهندسي به شما دادند و فكر كرديد ديگر مهندس شده ايد و آمديد به امضاء زدن زير مدارك و نقشه هاي ساختماني و امضاهايتان بايد توسط دفاتر اسناد رسمي تائيد مي شد و ....  خود اينها هم عالمي جذاب دارد ! نه ؟ دروغ مي گويم ؟
البته از تمام مهندسان با سواد ؛ با شعور ، لايق ؛ توانا ؛ شريف و انسان جامعه عذر خواهي مي كنم كه چنين مطالبي را عنوان مي كنم ، ولي باور كنيد كه از اين موضوعات دست و پنجه هاي اين مقوا بدستان ديگر بستوه آمده ام . بحدي كه چندين با خواسته ام كه مقواي خودم را پاره كنم .
براي اينكه متوجه منظورم شويد ؛ خاطره اي از خاطرات زشت و زيبايم را برايتان نقل مي كنم . در شركتي سمت معاونت فني و اجرايي داشتم  و قصد داشتم چند مهندس استخدام كنم . از آنجائيكه شرافتاً نمي توانم كسي را از جاي قبلي اش منفك كنم و استخدام كنم و بعد از چند روز متوجه شوم كه آن مهندسي كه مي خواسته ام نيست و جوابش كنم و بقول معروف از اينجا رانده و از آنجا مانده اش كنم ، سوالاتي را بعنوان يك آزمون تهيه كردم و از بين تعداد بسيار زياد رزومه هاي رسيده ، بهترينشان را كه حدود 40 نفر بودند ، انتخاب و برايشان وقت مصاحبه يا همان جواب دادن به سوالات را تعيين كردم . اين سوالات را به اين مهندسان مي دادم كه پاسخ دهند تا معلوم شود ، چند مرده حلاجند و در انتخاب خود ، بدليلي كه در بالا توضيح دادم ، با مشكل مواجه نشوم . زيرا الا ماشالله هيچ كدام از اين مهندسان هنگام مصاحبه و روزمه نويسي به زبان فارسي و لاتين و تعداد متعدد شماره موبايل همراه اول و ايرانسل و چندين نوع ايميل با نامها ي مختلف و گذراندن دوره هاي فلان موسسه و ... كم نمي آورند . و در واقع با يك رزومه و يك مصاحبه نمي توان ، فرد يا افرادي را استخدام كرد كه فردا مجبور نباشي جوابشان كني .
 جان كلام اينكه فرزندم در آن موقع در كلاس دوم راهنمايي در يكي از اين مدرسه هاي درجه يك تهران كه دبدبه و كب كبه اي زياد دارد و ....... و با نابود كردن مخ اين طفل معصومها ، مي خواهند بگويند كه ما اينيم ؛ درس مي خواند و مسائل هندسه اي به او بعنوان تكليف خانه داده بودند كه حل كند . چون در واقع مسئله ها براي اين كلاس و اين سن ثقيل بودند ، دو تا از آنها را نتوانست حل كند و از من كمك خواست . مسائل را براي فرزندم حل كردم ولي بيچاره مخش تيليت شد تا فهميد . از قضا مناسب ديدم كه همان دو مسئله هندسه را در سوالات استخدامي قرار دهم . تعدادي محدودي از اين 40 نفر فقط يكي از اين دو مسئله را حل كردند و بقيه نتوانستند !!! كپي همان برگه ها          ( پاسخهاي مهندسان ) را با اينكه چند سال از اين موضوع مي گذرد هنوز دارم كه بقول معروف شماره داوطلبي روي آن نوشته شده است . يعني هم نام مهندس وجود دارد ؛ هم شماره تلفن ؛ هم جائيكه بهش مقوا داده اند ! اينها را براي اين نگاه داشته ام كه اگر روزي دستم به وزير آموزش و پرورش و يا رئيس دانشگاه .......  رسيد ، به آنها بگويم كه سروران محترم يكي تان در اينجا كارش مي لنگه !  و ذكر و عنوان اين مسئله در اينجا براي اين بود كه نگوئيد تهمت مي زنم ، بدانيد كه مدرك هم دارم ولي اين كاغذها نزد من محفوظ خواهد بود و آبروي كسي را نخواهم برد .بگذريم بريم سراغ اصل مطلب .
همانطور كه اشاره كردم حوادثي هرچند وقت يكبار در اثر صرفه جوئيهاي مالكين كه سودهاي كلان آنچناني مي خواهند ببرند ، اتفاق مي افتد و فوري در تمام روزنامه ها و جرايد منعكس مي شود ، تمام لعن و نفرين ها نصيب تمام مهندس ساختمان بطور عام مي گردد . همان چيزي كه در روزهاي باراني كه اتومبيلها ، آبهاي كف خيابانها را به سر و روي مردم مي پاشند ، اتفاق مي افتد !!!!!!
چنانچه همين جرايد را بخصوص صفحه حوادث شان را ورق بزنيم ،روزي نيست كه كاميون تريلي با مارك هوو ( ساخت چين ؛ غير استاندارد كه وارد كننده و مسئول خدمات پس از فروش اش شركت ايران خودرو ديزل است ) باعث مرگ چندين نفر نشده باشد . تازه اين فسمتي از اين حوادث است كه در جاهايي اتفاق مي افتد كه خبرنگاري وجود دارد و مردمي شاهد قضايا هستند ، خيلي از اين حوادث در جاهائي اتفاق مي افتد كه خبري از آن در جايي درز نمي كند. بطور خلاصه بگويم ، حوادث حاصله از كاميون هووي چيني شايد هزاران برابر حوادث غفلتهاي شما مهندس ناظر باشد ، ولي آيا توجه مردم به اين مسئله جلب شده و يا جلب مي شود ؟ مي داني چرا مردم شما را زير زره بين دارند ؟ مي داني كه عوايد و سود فروش كاميون هووي چيني چقدر است ؟ مي داني كه همين امضاهايي كه شما به قيمت مفت مي كني ، چقدرش به جيب دلالي مي رود كه هيچگونه سهم قانوني و مجازاتي و مسئوليتي در اين رابطه ندارد ؟ مي داني كه اين شركتهاي به اصطلاح حقوقي كه بابت اجاره پروانه جنابعالي براي يك سال ، مبلغ ناچيزي نصيب شما مي گردانند ، چقدر بهره مي برند ؟ خوشبختانه شوراي شهر تهران همه چيز را برملا كرد كه اين شركتها ، شناسنامه ساختمان تهيه مي كرده اند و از هر مالك براي تهيه هر شناسنامه ساختمان مبالغي حدود پانصد ميليون تومان و يا ميلياردي مي گرفته اند ( نقل از جلسات شوراي شهر مندرج در روزنامه همشهري ) . آيا از اين موضوعات ، خبرداري و يا خبر داشته اي ؟ مي داني كه اين شركتها را تو و امثال من نمي توانسته اند تاسيس كنند ؟
شما را بخدا ، قدري بينديشيد ، نگذاريد اينقدر تحقيرتان كنند .
علي ايحال چند روز پيش يكي از اين دفاتر به اصطلاح دلال امضاء با من تماس گرفت و خواستار ارائه و يا امضاي برگه اي براي اشكوب يك ساختمان شد ( البته اين را بگويم از سال 1380 حتي يكعدد از اين امضاها نكرده ام و فعاليتي در اين رابطه نداشته ام ) . خلاصه پس از كمي پرس و جو كه تلفن مرا از كجا آورده اي و ... با آنكه مي دانستم از سال 1387 اين موضوع اشكوب ممنوع اعلام شده و حالا اين بابا ، مي خواهد چه سوء استفاده اي از اين موضوع بكند ، خودم را به آن راه زدم ( بقول چرچيل فكرهاي بزرگ در سر داشته باش ، ولي احمقانه عمل كن ) ، نهايتاً حتي رفتم و دفترشان را به آدرسي كه داده بودند ، پيدا كردم و نشستي هم با آنها داشتم ولي آنقدر ...... بودند كه بالاخره من نفهميدم كه اولاً آدرس و تلفن مرا از كجا آورده اند و دوماً اين اشكوبي كه ممنوع شده ، اينها با امضاي من و امثال من مي خواهند چه بلايي سر آن در بياورند .
حلاصه كلام اينكه اشكوب از سال 1387 توسط شوراي شهر ممنوع اعلام شده ؛ هچل و مچل تان نكنند !
در فرهنگ فارسي ، آشكوب يا آشكو و يا همين اشكوب به معني هر مرتبه از پوشش خانه كه به عربي طبقه ناميده مي شود ، آمده است . امروزه از لفظ اشكوب در شهرسازي استفاده مي شود . چند سالي است كه بحث اضافه اشكوب و مجاز بودن و نبودن آن مورد توجه شوراي شهر قرار گرفته است . در واقع با توجه به خطر وقوع زلزله يكي از تمهيداتي كه براي پائين آوردن خسارتهاي وارده در اثر وقوع زلزله مي توان انديشيد ، جلوگيري از ساخت ساختمانهايي است كه پس از پايان كار ، بخواهند طبقه ديگري به آن بيفزايند . در همين راستا در پنجم مرداد 1387 شوراي اسلامي شهر تهران مصوبه اي تحت عنوان «ممنوعيت صدور پروانه اضافه اشكوب » مشتمل بر يك ماده واحده و تبصره صادر كرد . به موجب اين مصوبه صدور هرگونه پروانه اضافه اشكوب در كليه مناطق شهر تهران ممنوع اعلام شد .
همچنين بر اساس تبصره اين ماده واحده ؛ در صورتي كه تعداد طبقات ساخته شده در ساختمان كمتر از تعداد طبقاتي باشد كه در جواز ( پروانه ) ساخت قيد شده است ، صدور اجازه تكميل طبقات ساختمان بر اساس پروانه صادره و محاسبات فني آن ، منوط به تحقق شرايط ذيل است :
الف – در صدور پروانه اوليه ، ضوابط شهرسازي و معماري و طرح هاي تفصيلي رعايت شده باشد .
ب – محاسبات فني ساختمان و اجراي آن مطابق با آخرين ويرايش آئين نامه هاي طراحي و مقررات ملي ساختمان و آئين نامه زلزله ( 2800 ) در زمان درخواست تكميل ساختمان باشد .
ج – تطابق با آخرين ويرايش آئين نامه هاي مذكور مندرج در بند « ب » صدر الذكر توسط مهندسان ذيصلاح حقيقي يا حقوقي ( محاسب ) داراي اجازه معتبر بصورت رسمي تائيد شود .
بنابراين از تاريخ ابلاغ اين مصوبه ، درخواست ساخت هرگونه اضافه اشكوب در كليه مناطق شهر تهران ، ممنوع شد و اگر شخصي مي خواست ( فعل ماضي ) ساختماني را بر اساس طرح جامع بسازد ، بايد بر اساس تعداد طبقاتي كه بناي ساختمان داشت ( مجدداً فعل ماضي يعني گذشته ) ، مطالعات لازم را انجام مي داد .
 موفق باشيد . از خداوند بزرگ براي همگي تان آرزوي موفقيت و اعطاي درجات درك بالا را دارم . خدايا ؛ آن را كه شعور دادي ، چه ندادي . و آن را كه شعور ندادي ، چه دادي .                                    
عضو كوچك و ناچيزي از مهندسان عمران ايران

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر